نهج البلاغه
حکمت 49
وَ قَالَ علیه السلام احذَرُوا صَولَهَ الکَرِیمِ إِذَا جَاعَ وَ اللّئِیمِ إِذَا شَبِعَ
و درود خدا بر او، فرمود: از یورش بزرگوار به هنگام گرسنگی، و از تهاجم انسان پست به هنگام سیری، بپرهیز
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: “Beware of the might of a noble person when he is hungry and of an ignoble one when his belly is full.
نهج البلاغه حکمت 48
وَ قَالَ علیه السلام الظّفَرُ بِالحَزمِ وَ الحَزمُ بِإِجَالَهِ الرأّی وَ الرأّی بِتَحصِینِ الَأسرَارِ
و درود خدا بر او، فرمود: پیروزی در دوراندیشی، و دور اندیشی در به کار گیری صحیح اندیشه، و اندیشه صحیح به راز داری است .
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: “Victory is (won) with determination; deter mination is pondering over thoughts and thoughts are formed by guarding secrets.
نهج البلاغه
حکمت 42
وَ قَالَ علیه السلام لِبَعضِ أَصحَابِهِ فِی عِلّهٍ اعتَلّهَا جَعَلَ اللّهُ مَا کَانَ مِن شَکوَاکَ حَطّاً لِسَیّئَاتِکَ فَإِنّ المَرَضَ لَا أَجرَ فِیهِ وَ لَکِنّهُ یَحُطّ السّیّئَاتِ وَ یَحُتّهَا حَتّ الَأورَاقِ وَ إِنّمَا الَأجرُ فِی القَولِ بِاللّسَانِ وَ العَمَلِ باِلأیَدیِ وَ الَأقدَامِ وَ إِنّ اللّهَ سُبحَانَهُ یُدخِلُ بِصِدقِ النّیّهِ وَ السّرِیرَهِ الصّالِحَهِ مَن یَشَاءُ مِن عِبَادِهِ الجَنّهَ.
و به یکی از یارانش که بیمار بود فرمود: خدا آنچه را که از آن شکایت داری (بیماری) موجب کاستن گناهانت قرار داد، در بیماری پاداشی نیست امّا گناهان را از بین می برد، و آنها را چونان برگ پاییزی می ریزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با دست ها و قدم هاست ، و خدای سبحان به خاطر نیّت راست، و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد .
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following to one of his companions during the latter's sickness: “May Allāh make your illness a means for wiping out your sins because ther is no reward for sickness except that it obliterates sins and makes them fall like (dried) leaves. Reward lies in saying by the tongue and doing something with the limbs. Certainly, Allāh, the Glorified One, admits into Paradise, by virtue of truthfulness of intention and purity of the heart, whomsoever He pleases from among His servants.
نهج البلاغه
حکمت 34
وَ قَالَ علیه السلام أَشرَفُ الغِنَی تَرکُ المُنَی
بهترین بی نیازی، ترک آرزوهاست .
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: "The best of riches is the abandonment of desires.
نهج البلاغه
حکمت 33
وَ قَالَ علیه السلام کُن سَمحاً وَ لَا تَکُن مُبَذّراً وَ کُن مُقَدّراً وَ لَا تَکُن مُقَتّراً
و درود خدا بر او، فرمود: بخشنده باش امّا زیاده روی نکن، در زندگی حسابگر باش امّا سخت گیر مباش .
Imam Ali ibn Abu Talib said the following : “ Be generous but not extravagant; be thrifty but not stingy.
نهج البلاغه
حکمت 25
وَ قَالَ علیه السلام یَا ابنَ آدَمَ إِذَا رَأَیتَ رَبّکَ سُبحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیکَ نِعَمَهُ وَ أَنتَ تَعصِیهِ فَاحذَرهُ
و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم! زمانی که خدا را می بینی که انواع نعمت ها را به تو می رساند تو در حالی که
معصیت کاری، بترس .
!Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: “O son of Adam When you see that your Lord, the Glorified One, bestows His favors on you while (are disobeying Him, you should fear Him.”
حکمت 23 نهج البلاغه
وَ قَالَ علیه السلام مَن أَبطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَم یُسرِع بِهِ نَسَبُهُ
و درود خدا بر او، فرمود: کسی که کردارش او را به جایی نرساند، افتخارات خاندانش او را به جایی نخواهد رسانید .
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: “If the actions of someone accord (him) a back status, he cannot be given a front status simply on account of his lineage.
به نام خدا
دعای عدیله
متن دعا و ترجمه
شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، وَالْمَلائِکَةُ وَاُولُوا الْعِلْمِ قآئِماً بِالْقِسْطِ،
گواهى دهد خدا که همانا معبودى جز او نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز گواهى دهند که عدل و داد بدو پایدار است
لااِلهَ اِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ، اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ، وَاَنَا الْعَبْدُ الضَّعیفُ الْمُذْنِبُ
و معبودی جز او که عزیز و فرزانه است نیست و همانا دین نزد خدا اسلام است و من بنده ناتوان گنه کار
الْعاصِى الْمُحْتاجُ الْحَقیرُ، اَشْهَدُ لِمُنْعِمى وَخالِقى وَرازِقى وَمُکْرِمى،
نافرمان نیازمند کوچکم گواهى دهم براى نعمت دهنده و آفریننده و روزى ده و اکرام کننده ام
کَما شَهِدَ لِذاتِهِ، وَشَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِکَةُ، وَاُولُوا الْعِلْمِ مِنْ عِبادِهِ،
چنانچه او براى خود گواهى داده و فرشتگان و دانشمندان از بندگانش براى او گواهى داده اند
بِاَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، ذُو النِّعَمِ وَالْإِحْسانِ، وَالْکَرَمِ وَالْإِمْتِنانِ، قادِرٌ اَزَلِىٌّ،
که معبودى نیست جز او آن صاحب نعمت و احسان و کرم و بخشش و توانا ازلى
عالِمٌ اَبَدِىٌّ، حَىٌّ اَحَدِىٌّ، مَوْجُودٌ سَرْمَدِىٌّ، سَمیعٌ بَصیرٌ، مُریدٌ کارِهٌ،
داناى جاویدان زنده یگانه موجود همیشگى شنواى بیناى با اراده با کراهت
مُدْرِکٌ صَمَدِىٌّ، یَسْتَحِقُّ هذِهِ الصِّفاتِ، وَهُوَ عَلى ما هُوَ عَلَیْهَ فى عِزِّ صِفاتِهِ،
درک کننده اى که نیازمند نیست و شایسته این اوصاف است و او در عین آنکه بى نیاز از این صفات است
کانَ قَوِیّاً قَبْلَ وُجُودِ الْقُدْرَةِ وَالْقُوَّةِ، وَکانَ عَلیماً قَبْلَ ایجادِ الْعِلْمِ وَالْعِلَّةِ،
پیش از پیدایش نیرو و قدرت نیرومند بوده و پیش از ایجاد علم و علت
لَمْ یَزَلْ سُلْطاناً اِذْ لا مَمْلَکَةَ وَلامالَ، وَلَمْ یَزَلْ سُبْحاناً عَلى جَمیعِ الْأَحْوالِ،
دانا بوده هنگامى که نه کشورى بوده و نه مالى او سلطنت و پادشاهى داشته همیشه در همه احوال منزه و بى نیاز بوده
وُجُودُهُ قَبْلَ الْقَبْلِ فى اَزَلِ الْأزالِ، وَبَقآئُهُ بَعْدَ الْبَعْدِ مِنْ غَیْرِ اِنْتِقالٍ
هستى او پیش از هر پیشى در ازل ازلها بوده و ماندنش بعد از هر بعدى است بدون تغییر و زوال
وَلا زَوالٍ، غَنِىٌّ فِى الْأَوَّلِ وَالْاخِرِ، مُسْتَغْنٍ فِى الْباطِنِ وَالظَّاهِرِ،
بى نیاز است در آغاز و انجام و مستغنى است در نهان و آشکار
لا جَوْرَ فى قَضِیَّتِهِ، وَلامَیْلَ فى مَشِیَّتِهِ، وَلا ظُلْمَ فى تَقْدیرِهِ،
هیچ ستمى در داوریش نیست و هیچ انحراف و اعوجاجى در مشیتش نخواهد بود و هیچ ظلمى در اندازه گیرى او وجود ندارد،
وَلا مَهْرَبَ مِنْ حُکُومَتِهِ، وَلا مَلْجَاَ مِنْ سَطَواتِهِ، وَلا مَنْجا مِنْ نَقِماتِهِ،
راه گریزى از حکمش و پناه گاهى در برابر حملات و یورشش نیست و وسیله نجاتى از انتقام و غضبش وجود ندارد
سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ، وَلایَفُوتُهُ اَحَدٌ اِذا طَلَبَهُ، اَزاحَ الْعِلَلَ فِى التَّکْلیفِ،
رحمت او برغضبش پیشى گرفته و هر که را بخواهد از دستش بدر نرود در تکالیف خود موانع را از پیش پا برداشته
وَسَوَّى التَّوْفیقَ بَیْنَ الضَّعیفِ وَالشَّریفِ، مَکَّنَ اَدآءَ الْمَاْمُورِ،
و در توفیق انجام آنها میان ناتوان و توانا را یکسان کرده به هر چه دستور داده قدرت انجام آن را داده
وَسَهَّلَ سَبیلَ اجْتِنابِ الْمَحْظُورِ، لَمْ یُکَلِّفِ الطَّاعَةَ اِلاَّ دُوْنَ الْوُسْعِ والطَّاقَةِ،
و هر چه را قدغن کرده راه اجتنابش را آسان کرده و تکلیفى نکرده جز به مقدار وسع و طاقت
سُبْحانَهُ ما اَبْیَنَ کَرَمَهُ، وَاَعْلى شَاْنَهُ، سُبْحانَهُ ما اَجَلَّ نَیْلَهُ، وَاَعْظَمَ اِحْسانَهُ،
منزه باد او که چقدرکرم و بزرگواریش آشکار و شأن و مرتبه اش بلند است منزه باد که چه اندازه عطایش ارجمند و احسان و بخشش بزرگ است
بَعَثَ الْأَنْبِیآءَ لِیُبَیِّنَ عَدْلَهُ، وَنَصَبَ الْأَوْصِیآءَ لِیُظْهِرَ طَوْلَهُ وَفَضْلَهُ،
پیمبران را فرستاد تا عدل و دادش را آشکار سازد و اوصیاء را به جانشینى آنها منصوب داشت تا کرم و فضلش را ظاهر کند
وَجَعَلَنا مِنْ اُمَّةِ سَیِّدِ الْأَنْبِیآءِ، وَخَیْرِ الْأَوْلِیآءِ، وَاَفْضَلِ الْأَصْفِیآءِ، وَاَعْلَى الْأَزْکِیآءِ،
و (از فضل او است که) ما را از امت سید پیمبران و بهترین اولیاء و برترین برگزیدگان و والاترین پاکیزگان
مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، امَنَّا بِهِ وَبِما دَعانا اِلَیْهِ، وَبِالْقُرْآنِ الَّذى اَنْزَلَهُ عَلَیْهِ،
محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم قرار داد ایمان آوردیم به او و به آنچه ما را بدان خواند و به قرآنى که خدا بر او نازل فرمود
وَبِوَصِیِّهِ الَّذى نَصَبَهُ یَوْمَ الْغَدیرِ، وَاَشارَ بِقَوْلِهِ هذا عَلِىٌّ اِلَیْهِ،
و به وصیش که در روز غدیر او را (به جانشینى خود) منصوب فرمود و به گفتارش که فرمود: «این على است» و به او اشاره کرد
وَاَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ الْأَبْرارَ، وَالْخُلَفآءَ الْأَخْیارَ بَعْدَ الرَّسُولِ الْمُخْتارِ،
و گواهى دهم که امامان نیکوکار و جانشینان برگزیده پس از پیامبر مختار عبارتند از:
عَلِىٌ قامِعُ الْکُفَّارِ، وَمِنْ بَعْدِهِ سَیِّدُ اَوْلادِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ، ثُمَّ اَخُوهُ السِّبْطُ
«على» زبون کننده کافران و پس از او بهترین فرزندانش حسن بن على سپس برادرش سبط
التَّابِعُ لِمَرْضاتِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ، ثُمَّ الْعابِدُ عَلِىٌّ، ثُمَّ الْباقِرُ مُحَمَّدٌ،
رسول گرامى پیرو آنچه موجب خوشنودى خدا بود حسین، سپس(آنامام) عابد على،سپس(حضرت)باقرمحمد،
ثُمَ الصَّادِقُ جَعْفَرٌ، ثُمَّ الْکاظِمُ مُوسى، ثُمَّ الرِّضا عَلِىٌّ، ثُمَّ التَّقِىُّ مُحَمَّدٌ،
سپس (امام) صادق جعفر، سپس (حضرت) کاظم موسى، سپس امام رضا على، سپس تقى (که نامش) محمد است،
ثُمَ النَّقِىُّ عَلِىٌّ، ثُمَّ الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ. الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الْقآئِمُ
سپس على النقى، سپس زکى عسکرى (حضرت) حسن سپس فرزند خلف او حجت قائم
الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ، الْمُرجَى الَّذى بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیا، وَبِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرى،
منتظر مهدى آن مایه امیدى که به بقاى او دنیا باقى مانده و به برکت او خلق روزى خورند
وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَالسَّمآءُ، وَبِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً،
و به وجود او زمین و آسمان پابرجا مانده و بدست او خداوند زمین را پر از عدل و داد کند
بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، وَاَشْهَدُ اَنَّ اَقْوالَهُمْ حُجَّةٌ، وَامْتِثالَهُمْ فَریْضَةٌ،
پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده باشد و گواهى دهم که گفتارشان (براى ما) حجت و دلیل است و فرمانبرداریشان واجب
وَطاعَتَهُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَمَوَدَّتَهُمْ لازِمَةٌ مَقْضِیَّةٌ، وَالْإِقْتِدآءَ بِهِمْ مُنْجِیَةٌ،
و پیرویشان فرض و محبت و دوستیشان لازم و حتمى است و اقتداء کردن به ایشان موجب نجات
وَمُخالَفَتَهُمْ مُرْدِیَةٌ، وَهُمْ ساداتُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَجْمَعینَ، وَشُفَعآءُ یَوْمِ الدّینِ،
و مخالفتشان سبب هلاکت است و آنهایند بزرگان و آقایان همه اهل بهشت، و شفیعان روز جزا
وَاَئِمَّةُ اَهْلِ الْأَرْضِ عَلَى الْیَقینِ، وَاَفْضَلُ الْأَوْصِیآءِ الْمَرْضِیّینَ،
و پیشوایان مردم روى زمین بطور قطع و یقین و هم چنین برترین اوصیاء پسندیده ایشانند
وَاَشْهَدُ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَمُسآئَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ، وَالْبَعْثَ حَقٌّ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ،
و گواهى دهم که مرگ حق است و سؤال و جواب در قبر حق است و برانگیخته شدن حق است و زنده شدن پس از مرگ حق است
وَالصِّراطَ حَقٌّ، وَالْمیزانَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْکِتابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ حَقٌّ،
و صراط حق است و میزان حق است و حساب حق است و کتاب (نامه اعمال) حق است و بهشت حق است
وَالنَّارَ حَقٌّ، وَاَنَّ السَّاعَةَ اتِیَةٌ لارَیْبَ فیها، وَاَنَاللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِىالْقُبُورِ،
و دوزخ حق است و براستى قیامت آمدنى است و شکى در آن نیست و حتماً خداوند در میان گورها مردگان را برانگیزد
اَللّهُمَ فَضْلُکَ رَجآئى، وَکَرَمُکَ وَرَحْمَتُکَ اَمَلى، لا عَمَلَ لى اَسْتَحِقُّ بِهِ الْجَنَّةَ،
خدایا فضل تو را امید دارم و کرم و رحمتت آرزوى من است عملى که بدان سزاوار بهشت باشم ندارم
وَلا طاعَةَ لی ْ اَسْتَوْجِبُ بِهَا الرِّضْوانَ، اِلاَّ اَنِّى اِعْتَقَدْتُ تَوْحیدَکَ وَعَدْلَکَ،
و نه طاعتى که بدان مستوجب رضوان گردم جز آنکه من به یگانگى و عدل و داد تو معتقد هستم
وَارْتَجَیْتُ اِحْسانَکَ وَفَضْلَکَ، وَتَشَفَّعْتُ اِلَیْکَ بِالنَّبِىِّ وَآلِهِ مَنْ اَحِبَّتِکَ،
و به احسان و فضل تو امیدوارم و شفیع گردانم به درگاهت پیغمبر و خاندانش را که محبوب توأند
وَاَنْتَ اَکْرَمُ الْأَکْرَمینَ، وَاَرْحَمُ الرَّاحِمینَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ، الطَّیِّبینَ الطَّاهِریْنَ،
و تو بزرگوارترین کریمانى و مهربان ترین مهربانانى و درود خدا بر پیامبر ما محمد و آل پاک و پاکیزه اش همگى باد
وَسَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً کَثیراً، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِ الْعَظیمِ،
و سلام مخصوص او بسیار بسیار و جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ
اَللّهُمَّ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، اِنّى اَوْدَعْتُکَ یَقینى هذا، وَثَباتَ دینى،
خدایا اى مهربان ترین مهربانان من این یقینم را (که عرضه داشتم) و استقامت در دینم را نزد تو به ودیعت نهادم
وَاَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَع ٍ، وَقَدْ اَمَرْتَنا بِحِفْظِ الْوَدآئِعِ، فَرُدَّهُ عَلَىَّ وَقْتَ
و تو بهترین امانت دارانى و خودت ما را به امانت دارى دستور داده اى پس اى خدا این امانت را هنگام
حُضُورِ مَوْتى بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ
مرگ به من برگردان به رحمتت اى مهربانترین مهربانان
اَللّهُمَ اِنِّى اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَدیلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ.
عربی
شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، وَالْمَلائِکَةُ وَاُولُوا الْعِلْمِ قآئِماً بِالْقِسْطِ، لااِلهَ اِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ، اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ، وَاَنَا الْعَبْدُ الضَّعیفُ الْمُذْنِبُ الْعاصِى الْمُحْتاجُ الْحَقیرُ، اَشْهَدُ لِمُنْعِمى وَخالِقى وَرازِقى وَمُکْرِمى، کَما شَهِدَ لِذاتِهِ، وَشَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِکَةُ، وَاُولُوا الْعِلْمِ مِنْ عِبادِهِ، بِاَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، ذُو النِّعَمِ وَالْإِحْسانِ، وَالْکَرَمِ وَالْإِمْتِنانِ، قادِرٌ اَزَلِىٌّ، عالِمٌ اَبَدِىٌّ، حَىٌّ اَحَدِىٌّ، مَوْجُودٌ سَرْمَدِىٌّ، سَمیعٌ بَصیرٌ، مُریدٌ کارِهٌ، مُدْرِکٌ صَمَدِىٌّ، یَسْتَحِقُّ هذِهِ الصِّفاتِ، وَهُوَ عَلى ما هُوَ عَلَیْهَ فى عِزِّ صِفاتِهِ کانَ قَوِیّاً قَبْلَ وُجُودِ الْقُدْرَةِ وَالْقُوَّةِ، وَکانَ عَلیماً قَبْلَ ایجادِ الْعِلْمِ وَالْعِلَّةِ، لَمْ یَزَلْ سُلْطاناً اِذْ لا مَمْلَکَةَ وَلامالَ، وَلَمْ یَزَلْ سُبْحاناً عَلى جَمیعِ الْأَحْوالِ، وُجُودُهُ قَبْلَ الْقَبْلِ فى اَزَلِ الْأزالِ، وَبَقآئُهُ بَعْدَ الْبَعْدِ مِنْ غَیْرِ اِنْتِقالٍ وَلا زَوالٍ، غَنِىٌّ فِى الْأَوَّلِ وَالْاخِرِ، مُسْتَغْنٍ فِى الْباطِنِ وَالظَّاهِرِ، لا جَوْرَ فى قَضِیَّتِهِ، وَلامَیْلَ فى مَشِیَّتِهِ، وَلا ظُلْمَ فى تَقْدیرِهِ، وَلا مَهْرَبَ مِنْ حُکُومَتِهِ، وَلا مَلْجَاَ مِنْ سَطَواتِهِ، وَلا مَنْجا مِنْ نَقِماتِهِ، سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ، وَلایَفُوتُهُ اَحَدٌ اِذا طَلَبَهُ، اَزاحَ الْعِلَلَ فِى التَّکْلیفِ، وَسَوَّى التَّوْفیقَ بَیْنَ الضَّعیفِ وَالشَّریفِ، مَکَّنَ اَدآءَ الْمَاْمُورِ، وَسَهَّلَ سَبیلَ اجْتِنابِ الْمَحْظُورِ، لَمْ یُکَلِّفِ الطَّاعَةَ اِلاَّ دُوْنَ الْوُسْعِ والطَّاقَةِ، سُبْحانَهُ ما اَبْیَنَ کَرَمَهُ، وَاَعْلى شَاْنَهُ، سُبْحانَهُ ما اَجَلَّ نَیْلَهُ، وَاَعْظَمَ اِحْسانَهُ، بَعَثَ الْأَنْبِیآءَ لِیُبَیِّنَ عَدْلَهُ، وَنَصَبَ الْأَوْصِیآءَ لِیُظْهِرَ طَوْلَهُ وَفَضْلَهُ، وَجَعَلَنا مِنْ اُمَّةِ سَیِّدِ الْأَنْبِیآءِ، وَخَیْرِ الْأَوْلِیآءِ، وَاَفْضَلِ الْأَصْفِیآءِ، وَاَعْلَى الْأَزْکِیآءِ، مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، امَنَّا بِهِ وَبِما دَعانا اِلَیْهِ، وَبِالْقُرْآنِ الَّذى اَنْزَلَهُ عَلَیْهِ، وَبِوَصِیِّهِ الَّذى نَصَبَهُ یَوْمَ الْغَدیرِ، وَاَشارَ بِقَوْلِهِ هذا عَلِىٌّ اِلَیْهِ، وَاَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ الْأَبْرارَ، وَالْخُلَفآءَ الْأَخْیارَ بَعْدَ الرَّسُولِ الْمُخْتار عَلِىٌ قامِعُ الْکُفَّارِ، وَمِنْ بَعْدِهِ سَیِّدُ اَوْلادِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ، ثُمَّ اَخُوهُ السِّبْطُ التَّابِعُ لِمَرْضاتِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ، ثُمَّ الْعابِدُ عَلِىٌّ، ثُمَّ الْباقِرُ مُحَمَّدٌ، ثُمَ الصَّادِقُ جَعْفَرٌ، ثُمَّ الْکاظِمُ مُوسى، ثُمَّ الرِّضا عَلِىٌّ، ثُمَّ التَّقِىُّ مُحَمَّدٌ، ثُمَ النَّقِىُّ عَلِىٌّ، ثُمَّ الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ. الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الْقآئِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ، الْمُرجَى الَّذى بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیا، وَبِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرى، وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَالسَّمآءُ، وَبِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً، بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، وَاَشْهَدُ اَنَّ اَقْوالَهُمْ حُجَّةٌ، وَامْتِثالَهُمْ فَریْضَةٌ، وَطاعَتَهُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَمَوَدَّتَهُمْ لازِمَةٌ مَقْضِیَّةٌ، وَالْإِقْتِدآءَ بِهِمْ مُنْجِیَةٌ، وَمُخالَفَتَهُمْ مُرْدِیَةٌ، وَهُمْ ساداتُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَجْمَعینَ، وَشُفَعآءُ یَوْمِ الدّینِ، وَاَئِمَّةُ اَهْلِ الْأَرْضِ عَلَى الْیَقینِ، وَاَفْضَلُ الْأَوْصِیآءِ الْمَرْضِیّینَ، وَاَشْهَدُ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَمُسآئَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ، وَالْبَعْثَ حَقٌّ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ، وَالصِّراطَ حَقٌّ، وَالْمیزانَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْکِتابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ حَقٌّ، وَالنَّارَ حَقٌّ، وَاَنَّ السَّاعَةَ اتِیَةٌ لارَیْبَ فیها، وَاَنَاللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِىالْقُبُورِ، اَللّهُمَ فَضْلُکَ رَجآئى، وَکَرَمُکَ وَرَحْمَتُکَ اَمَلى، لا عَمَلَ لى اَسْتَحِقُّ بِهِ الْجَنَّةَ، وَلا طاعَةَ لی ْ اَسْتَوْجِبُ بِهَا الرِّضْوانَ، اِلاَّ اَنِّى اِعْتَقَدْتُ تَوْحیدَکَ وَعَدْلَکَ، وَارْتَجَیْتُ اِحْسانَکَ وَفَضْلَکَ، وَتَشَفَّعْتُ اِلَیْکَ بِالنَّبِىِّ وَآلِهِ مَنْ اَحِبَّتِکَ، وَاَنْتَ اَکْرَمُ الْأَکْرَمینَ، وَاَرْحَمُ الرَّاحِمینَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ، الطَّیِّبینَ الطَّاهِریْنَ، وَسَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً کَثیراً، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِ الْعَظیمِ، اَللّهُمَّ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، اِنّى اَوْدَعْتُکَ یَقینى هذا، وَثَباتَ دینى، وَاَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَع ٍ، وَقَدْ اَمَرْتَنا بِحِفْظِ الْوَدآئِعِ، فَرُدَّهُ عَلَىَّ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتى بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ اَللّهُمَ اِنِّى اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَدیلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ.
فارسی
گواهى دهد خدا که همانا معبودى جز او نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز گواهى دهند که عدل و داد بدو پایدار است و معبودی جز او که عزیز و فرزانه است نیست و همانا دین نزد خدا اسلام است و من بنده ناتوان گنه کار نافرمان نیازمند کوچکم گواهى دهم براى نعمت دهنده و آفریننده و روزى ده و اکرام کننده ام چنانچه او براى خود گواهى داده و فرشتگان و دانشمندان از بندگانش براى او گواهى داده اند که معبودى نیست جز او آن صاحب نعمت و احسان و کرم و بخشش و توانا ازلى داناى جاویدان زنده یگانه موجود همیشگى شنواى بیناى با اراده با کراهت درک کننده اى که نیازمند نیست و شایسته این اوصاف است و او در عین آنکه بى نیاز از این صفات است پیش از پیدایش نیرو و قدرت نیرومند بوده و پیش از ایجاد علم و علت دانا بوده هنگامى که نه کشورى بوده و نه مالى او سلطنت و پادشاهى داشته همیشه د همه احوال منزه و بى نیاز بوده هستى او پیش از هر پیشى در ازل ازلها بوده و ماندنش بعد از هر بعدى است بدون تغییر و زوال بى نیاز است در آغاز و انجام و مستغنى است در نهان و آشکار هیچ ستمى در داوریش نیست و هیچ انحراف و اعوجاجى در مشیتش نخواهد بود و هیچ ظلمى در اندازه گیرى او وجود ندارد، راه گریزى از حکمش و پناه گاهى در برابر حملات و یورشش نیست و وسیله نجاتى از انتقام و غضبش وجود ندارد رحمت او برغضبش پیشى گرفته و هر که را بخواهد از دستش بدر نرود در تکالیف خود موانع را از پیش پا برداشته و در توفیق انجام آنها میان ناتوان و توانا را یکسان کرده به هر چه دستور داده قدرت انجام آن را داده و هر چه را قدغن کرده راه اجتنابش را آسان کرده و تکلیفى نکرده جز به مقدار وسع و طاقت منزه باد او که چقدرکرم و بزرگواریش آشکار و شأن و مرتبه اش بلند است منزه باد که چه اندازه عطایش ارجمند و احسان و بخشش بزرگ است پیمبران را فرستاد تا عدل و دادش را آشکار سازد و اوصیاء را به جانشینى آنها منصوب داشت تا کرم و فضلش را ظاهر کند و (از فضل او است که) ما را از امت سید پیمبران و بهترین اولیاء و برترین برگزیدگان و والاترین پاکیزگان محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم قرار داد ایمان آوردیم به او و به آنچه ما را بدان خواند و به قرآنى که خدا بر او نازل فرمود و به وصیش که در روز غدیر او را (به جانشینى خود) منصوب فرمود و به گفتارش که فرمود: «این على است» و به او اشاره کرد و گواهى دهم که امامان نیکوکار و جانشینان برگزیده پس از پیامبر مختار عبارتند از: على» زبون کننده کافران و پس از او بهترین فرزندانش حسن بن على سپس برادرش سبط رسول گرامى پیرو آنچه موجب خوشنودى خدا بود حسین، سپس(آنامام) عابد على،سپس(حضرت)باقرمحمد، سپس (امام) صادق جعفر، سپس (حضرت) کاظم موسى، سپس امام رضا على، سپس تقى (که نامش) محمد است، سپس على النقى، سپس زکى عسکرى (حضرت) حسن سپس فرزند خلف او حجت قائم منتظر مهدى آن مایه امیدى که به بقاى او دنیا باقى مانده و به برکت او خلق روزى خورند و به وجود او زمین و آسمان پابرجا مانده و بدست او خداوند زمین را پر از عدل و داد کند پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده باشد و گواهى دهم که گفتارشان (براى ما) حجت و دلیل است و فرمانبرداریشان واجب و پیرویشان فرض و محبت و دوستیشان لازم و حتمى است و اقتداء کردن به ایشان موجب نجات و مخالفتشان سبب هلاکت است و آنهایند بزرگان و آقایان همه اهل بهشت، و شفیعان روز جزا و پیشوایان مردم روى زمین بطور قطع و یقین و هم چنین برترین اوصیاء پسندیده ایشانند
و گواهى دهم که مرگ حق است و سؤال و جواب در قبر حق است و برانگیخته شدن حق است و زنده شدن پس از مرگ حق است و صراط حق است و میزان حق است و حساب حق است و کتاب (نامه اعمال) حق است و بهشت حق است و دوزخ حق است و براستى قیامت آمدنى است و شکى در آن نیست و حتماً خداوند در میان گورها مردگان را برانگیزد خدایا فضل تو را امید دارم و کرم و رحمتت آرزوى من است عملى که بدان سزاوار بهشت باشم ندارم و نه طاعتى که بدان مستوجب رضوان گردم جز آنکه من به یگانگى و عدل و داد تو معتقد هستم و به احسان و فضل تو امیدوارم و شفیع گردانم به درگاهت پیغمبر و خاندانش را که محبوب توأند و تو بزرگوارترین کریمانى و مهربان ترین مهربانانى و درود خدا بر پیامبر ما محمد و آل پاک و پاکیزه اش همگى باد و سلام مخصوص او بسیار بسیار و جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ خدایا اى مهربان ترین مهربانان من این یقینم را (که عرضه داشتم) و استقامت در دینم را نزد تو به ودیعت نهادم و تو بهترین امانت دارانى و خودت ما را به امانت دارى دستور داده اى. پس اى خدا این امانت را هنگام مرگ به من برگردان به رحمتت اى مهربانترین مهربانان.
نهج البلاغه
حکمت 13
امام علی ابن ابیطالب علیه السلام
وَ قَالَ علیه السلام إِذَا وَصَلَت إِلَیکُم أَطرَافُ النّعَمِ فَلَا تُنَفّرُوا أَقصَاهَا بِقِلّهِ الشّکرِ
و درود خدا بر او، فرمود: چون نشانه های نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسی نعمت ها را از خود دور نسازید .
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: “When you get (only) small blessings, do not push their greatest away by being ungratef
نهج البلاغه
حکمت 11
وَ قَالَ علیه السلام إِذَا قَدَرتَ عَلَی عَدُوّکَ فَاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکراً لِلقُدرَهِ عَلَیهِ
و درود خدا بر او، فرمود: اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را شکرانه پیروزی قرار ده .
Imām Ali ibn Abū Talib said the following: “When you gain the upper hand over your adversary, pardon him as your way of expressing thanks (to Allāh] for being able to overpower him.”
وَ قَالَ علیه السلام خَالِطُوا النّاسَ مُخَالَطَهً إِن مِتّم مَعَهَا بَکَوا عَلَیکُم وَ إِن عِشتُم حَنّوا إِلَیکُم
و درود خدا بر او، فرمود: با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق
سوی شما آیند .
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: “Deal with people in such a manner that if
you die, they weep over you, and if you live they long for (miss) you."{To the person
who behaves with others with benignity and good manners, people extend their hand
of cooperation. They honor and respect him and shed tears when he dies. Therefore,
a person should lead such an agreeable life that no one should have any complaint
against him, nor should he cause anyone harm so that during his life-time, he will
{.attract others, and after his death, too, he will be well remembered
وَ قَالَ علیه السلام خَالِطُوا النّاسَ مُخَالَطَهً إِن مِتّم مَعَهَا بَکَوا عَلَیکُم وَ إِن عِشتُم حَنّوا إِلَیکُم
و درود خدا بر او، فرمود: با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق
سوی شما آیند .
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: “Deal with people in such a manner that if
you die, they weep over you, and if you live they long for (miss) you."{To the person
who behaves with others with benignity and good manners, people extend their hand
of cooperation. They honor and respect him and shed tears when he dies. Therefore,
a person should lead such an agreeable life that no one should have any complaint
against him, nor should he cause anyone harm so that during his life-time, he will
{.attract others, and after his death, too, he will be well remembered
وَ قَالَ علیه السلام مَن أَبطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَم یُسرِع بِهِ نَسَبُهُ
و درود خدا بر او، فرمود: کسی که کردارش او را به جایی نرساند، افتخارات خاندانش او را به جایی نخواهد رسانید .
Imām Ali ibn Abū Tālib said the following: “If the actions of someone accord (him) a
”.back status, he cannot be given a front status simply on account of his lineage
If someone's deeds lower his position, his pedigree cannot elevate it.If someone's deeds lower his position, his pedigree cannot elevate it.
وَ قَالَ علیه السلام مَن أَبطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَم یُسرِع بِهِ نَسَبُهُ
ادامه مطلب ...